پایگاه اطلاع رسانی سردارشهیدموسی عموئی

فرمانده دلیر لشکر 25 کربلای مازندران

پایگاه اطلاع رسانی سردارشهیدموسی عموئی

فرمانده دلیر لشکر 25 کربلای مازندران

تجدید میثاق بسیجیان با امام ‌راحل(ره)

پایگاه اطلاع رسانی سردار شهید موسی عموئی : تجدید میثاق بسیجیان با امام ‌راحل(ره)

 

عمر هم حقانیت علی (ع) را قبول داشت اما ....

پایگاه اطلاع رسانی سردار شهید موسی عمویی وسطی کلا: ابن عباس می گوید: شبى با عمر در راهى می رفتیم. عمر آیه اى را قرائت کرد که در آن از على بن ابى طالب علیه السلام یاد شده بود، و سپس گفت: سوگند به خدا! اى اولاد عبدالمطلب به طوز قطع على علیه السلام در میان شما سزاواتر به خلافت بود از من و ابوبکر. من با خود گفتم: خدا مرا نبخشد اگر که از ولایت على علیه السلام دورى کنم. سپس به عمر گفتم: چگونه این سخن را می گویى در حالى که تو و ابوبکر، خلافت را از او سلب کردید. عمر مدتى ساکت شد و سپس گفت: به خدا قسم ما آنچه را که کردیم از روى عدالت نبود بلکه ما ترسیدیم که عرب به سبب جنگ هائى که على علیه السلام کرده و کسانى را که کشته، تن به خلافت او ندهند.

ابن عباس گوید: خواستم در پاسخ او بگویم که رسول خدا او را به مهمترین میدانهاى جنگ می فرستاد و او با شجاعت می جنگید و بزرگان آنها را در هم می شکست و زبون می ساخت و پیامبر در آن مأموریت ها على علیه السلام را کوچک نمى شمرد، مع الوصف تو و ابوبکر او را کوچک می شمارید؟

سپس عمر گفت: آنچه که شده است گذشته ولى به خدا قسم ما در هیچ امرى بدون على علیه السلام تصمیم نمى گیریم و هیچ کارى را بدون اذن او انجام نمى دهیم.

همچنین روزی "طارق بن شهاب کتابى" در مجلس عمر بن خطاب حاضر شد.
عمر مدتى ساکت شد و سپس گفت: به خدا قسم ما آنچه را که کردیم از روى عدالت نبود بلکه ما ترسیدیم که عرب به سبب جنگ هائى که على علیه السلام کرده و کسانى را که کشته، تن به خلافت او ندهند

در آن جلسه رو به حضار کرده و گفت: اگر این آیه مبارکه «الیوم الکملت لکم دینکم» درباره ما نازل شده بود، ما این روز را عید می گرفتیم.

این سخن او را تمام حاضرین من جمله عمر تأیید کردند و این در حالى است که پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: روز غدیر خم برترین عیدهاى امت من است و این همان روزى است که خداى تعالى مرا امر فرمود که برادرم على ابن ابى طالب علیه السلام را به عنوان جانشین خود برگزینم. 

منبع: داستانهای الغدیر، تجلی امیرمومنان علی علیه السلام؛ سیدرضا باقریان موحد؛ به نقل از الغدیر، ج ۲، صص ۱۹۶ و ۳۷۰

ناگفته هایی از نقش رهبر معظم انقلاب در آزاد سازی سوسنگرد

پایگاه اطلاع رسانی سردارشهید موسی عمویی وسطی کلا : این روزها مصادف است با سالروز ازاد سازی سوسنگرد . به همین مناسبت پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری ناگفته هایی از چگونگی ازاد سازی آن بیان نموده است . 

 

آزادسازی سوسنگرد از جمله موفقیت‌های اثرگذار جنگ تحمیلی به‌شمار می‌رود که ضربه‌ سنگینی به برنامه‌های ارتش عراق زد. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آزادسازی سوسنگرد از جمله موفقیت‌های اثرگذار جنگ تحمیلی به‌شمار می‌رود که ضربه‌ سنگینی به برنامه‌های ارتش عراق زد. متن زیر از امیر سرلشگر سلیمی، فرمانده‌ سابق ارتش جمهوری اسلامی ایران که آن زمان ریاست ستاد جنگ‌های نامنظم را برعهده داشت، از روزهای حساس منتهی به آزادسازی سوسنگرد و نقش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این پیروزی می‌گوید:

* این‌ها فرشته‌اند!

بیست‌و‌دوم آبان ‌ماه سال 1359، ستوان اخوان به من زنگ زد و گفت: ما سخت در زیر آتش دشمن هستیم؛ محاصره لحظه‌ به ‌لحظه بیشتر تنگ می‌شود و از همه‌ مهم‌تر، آذوقه‌ی ما هم تمام شده است. خواستم اول شرایط فعلی سوسنگرد را به شما بگویم و بعد هم در این بی‌آذوقه‌ای بگویم که تمام مغازه‌های سوسنگرد باز است ولی صاحبان آنها رفته‌اند. من نمی‌دانم اجازه دارم که بروم از این مغازه‌ها یک‌ مقدار بیسکویت و مواد غذایی بردارم یا نه. شما از حضرت آقا سؤال کنید که تکلیف من چیست؟ حضرت آقا برای اقامه‌ی نماز جمعه در تهران تشریف داشتند. به ستوان اخوان گفتم: از کجا تلفن می‌کنی؟ دیروز که سوسنگرد بمب‌باران شد؟ گفت: مقداری سیم گیر آوردم و از این تیرهای چوبی که برای تلفن بود، بالا رفتم و این را وصل کردم، موقتاً دارم صحبت می‌کنم. شما بگویید که تکلیف من چیست؟(1)

حضرت آقا در آن ‌روزی که با بنی‌صدر صحبت می‌کردند، می‌فرمودند: «باید به فکر این‌ها [نیروهای مستقر در سوسنگرد] باشیم، این‌ها فرشته هستند. ضرر شهادت این‌ها برای ما به‌مراتب بیشتر از سقوط سوسنگرد است، چون بالاخره ما سوسنگرد را از چنگ این خبیث‌های بعثی بیرون می‌کشیم، اما اگر آنها شهید شدند، ما چه‌کار کنیم؟»

من صبح جمعه، بیست‌‌و‌سوم آبان تلفن را برداشتم و با حضرت آقا تماس گرفتم. گزارش این افسر را به عرض حضرت آقا رساندم. به ایشان عرض کردم: آن قولی که بنی‌صدر به شما داده بود و از سرهنگ قاسمی قول گرفته بودید که برای سوسنگرد تلاش‌هایی کنند و گشایشی به وجود بیاورند و فشار را از روی مردم بردارند، بنی‌صدر این اجازه را به سرهنگ قاسمی نمی‌هد. آن قولی که بنی‌صدر به شما داد، عمل نشده است. این مطلب را به عرض حضرت آقا رساندم. ایشان ابتدا به منزل حضرت‌ امام رحمة‌الله‌علیه تشریف ‌بردند و گزارش جنگ را به عرض ایشان ‌رساندند. از آن‌جا هم به شورای ‌عالی ‌دفاع رفتند و همین مطالب را در شورای‌‌ عالی دفاع مطرح فرمودند. بنی‌صدر در آن جلسه گفته بود که من دنبال کار هستم، پیگیری می‌کنم و شما نگران نباشید. وقتی ما این را شنیدیم، خیلی خوشحال شدیم.

روز بیست‌و‌چهارم گذشت. صبح روز بیست‌‌و‌پنجم، حضرت آقا به اهواز تشریف آوردند و به ستاد آمدند. من گزارشی را به عرض ایشان رساندم و گفتم: وضع این‌طور است. بنی‌صدر به قول خود عمل نکرده است. این هم که در شورای‌ عالی دفاع به شما گفته که من اقدام می‌کنم، در این چهل‌و‌هشت ساعت، من آثار و قرائنی از اقدام ندیده‌ام. اگر قرار است تیپ یا یگانی جابه‌جا شود، قرائن‌ آن مشهود است. ما از حرکت دشمن در جبهه می‌فهمیم که استعداد آن چقدر است، ترکیب آن چیست، چه کاری می‌خواهد بکند. برآورد وضعیت می‌کنیم. من آثاری در این چهل‌و‌هشت ساعت از این کار ندیدم.

ادامه مطلب ...